داستان تجاوز چوپان

چوپانی مشغول آب دادن به گوسفندانش کنار رودخانه بود که چشمش به زنی که لخت در رودخانه مشغول آب تنی بود افتاد ، چوپان که مدتها در صحرا بود و طاقت از کف داده بود زن را بارها و به مدت چندین ساعت مورد تجاوز قرار داد



زن که یک توریست خارجی بود به پلیس شکایت برد و پلیس چوپان را دستگیر کرد و مورد بازجویی قرار داد و چوپان هم به جرم خود اعتراف کرد ولی زن که از تجاوز چوپان چندان هم ناراضی نبود پیشنهادی به چوپان کرد که اگر با او ازدواج کند و به کشور زن بروند او هم از شکایتش صرف نظر میکند در غیر این صورت چوپان باید به زندان برود
چوپان که عیالوار بود پیشنهاد زن را نپذیرفت ولی گفت که برادری دارد که مجرد است و اگر زن بخواهد شاید قبول کند که با او ازدواج کند و به کشور زن برود ، زن پرسید :
آیا اون هم مثل تو قوی بنیه و خوش هیکله ، منظور منو که میفهمی ؟
چوپان در حالی که گونه هایش به سرخی می گرایید پاسخ داد :
نمیدونم چی بگم ، فقط یادمه دو سال پیش به یه خرس تجاوز کرد ، خرسه دو ساله برامون عسل میاره !
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد